اینجا take someone up in one's headچه معنایی دارد؟

پاسخ Native Speaker
Rebecca
take someone up in one's headدر اینجا به معنای فکر کردن به یک فرد یا احساس شفقت نسبت به او است. با این حال، این عبارت به خودی خود به طور معمول استفاده نمی شود.
Rebecca
take someone up in one's headدر اینجا به معنای فکر کردن به یک فرد یا احساس شفقت نسبت به او است. با این حال، این عبارت به خودی خود به طور معمول استفاده نمی شود.
04/07
1
Have something to do withیعنی چی؟
something to do withبدان معنی است که چیزی مرتبط، متصل یا در مورد چیز دیگری است. مثال: I don't remember everything he said, but it had something to do with the letter he received yesterday. (من همه چیزهایی را که او گفت به یاد نمی اورم، اما فکر می کنم این مربوط به نامه ای است که دیروز دریافت کرد.) مثال: Maybe she didn't commit the crime, but I know she had something to do with it. (شاید او مرتکب جرم نشده باشد، اما من می دانم که او با ان ارتباطی دارد.)
2
در این مورد، معنای in just a few monthsچیست؟
دکتر به In just a few monthsگفت که او فقط چند ماه برای زندگی دارد، به این معنی که او فقط چند ماه برای گفتن فرزندانش باقی مانده است.
3
Set someone downیعنی چی؟
Set someone downبه این معنی است که کسی را با دقت پایین بیاورید. اگر جسم یک فرد نیست، بلکه یک شی است، می توان ان را set something downنامید. به عبارت دیگر، این ویدئو نشان می دهد که باد غربی Psyche را با خیال راحت به جلوی کاخ می برد. مثال: He set the kitten down carefully in the grass. (او با دقت گربه را در چمن قرار می دهد.) مثال: Could you set the food down on the table? (ایا می توانید مقداری غذا روی میز بگذارید؟)
4
Reinرا می توان در همان رگ به عنوان roleدیده می شود؟
نه لزوما! reinsدر اینجا یک عبارت مجازی است و بیان take the reinsرا می توان در زمینه take controlتفسیر کرد. و reinsاز کلمه rein (rein) می اید که برای کنترل اسب در روزهایی که اسب به عنوان وسیله حمل و نقل استفاده می شد، استفاده می شد. مثال: Can you take the reins on this project? A family emergency has come up. (ایا می توانید از این پروژه مراقبت کنید؟ مثال: I decided to take the reins when I saw it was all very disorganized. (با دیدن اینکه همه چیز به هم ریخته بود، تصمیم گرفتم ان را به عهده بگیرم.) مثال: Charlie took the reins, and the party turned out really well. (چارلی رهبری را به دست گرفت و فضای حزب به طور چشمگیری بهبود یافت.)
5
ایا می توانم بدون Overبگویم؟
وقتی Overناپدید می شود، کمی متفاوت است. Over hereنشان می دهد که یک شی کمی از شما دور است. اگر فقط بگویید here، به این معنی است که شما نزدیک یا درست در کنار ان هستید. مثال: All of my books are over here. (همه کتاب های من اینجا هستند.) مثال: She is sitting over there. (او انجا نشسته است.) مثال: I want you to put our dishes here. (من می خواهم بشقاب خود را در اینجا قرار دهید.) مثال: I parked my car over there. (در انجا کشیده شده است.)
این عبارت را با یک quiz تکمیل کنید!
try
to
find
that
bravery
within
yourself
to
dive
deep
and
go
tell
somebody
and
take
them
up
in
your
head
with
you.